تاریخ فلسفه یک
ارائه چشم اندازی از سیر تفکر فلسفی در ایران و تحلیل ولو عام و اجمالی از این سیر، در یک بررسی کوتاه، کاری دشواری است. جامعه ایران جامعه ای کهن سال است و این جامعه طی عمر دراز و پر آشوب خویش، فراز و نشیبهای درازی پیموده است. برای آن که سیر تطور و تکامل حیات مادی و معنوی این جامعه دیرینه به خوبی مطالعه شود و به درستی و ژرفی تحلیل گردد، باید دهها و صدها پژوهنده کوشا، روشن بین و نکته یاب، به اتکاء اسلوب علمی و با تفحص در منابع و مدارک، سالیان دراز کار کنند و نتیجه تعمیم وتحلیل خود را در مجلدات عدیدهای مدون گردانند.
کیفیتی که تنظیم تاریخ تفکر فلسفی را، صرف نظر از فائده علمی و تحقیقی این عمل ضروری میسازد آن است که تا امروز نیز تاریخ تفکر فلسفی ایران از تاریخ فلسفه عرب در نزد پژوهندگان و کارشناسان کشورهای غربی اروپا، مجزا نیست. این واقعیت که پس از سلطه اعراب و غلبه اسلام برخی از فلاسفه ایران عمده آثار خویش را به زبان تازی که زبان بین المللی وعلمی عصر بود (عینا مانند زبان لاتین در اروپا) نگاشتند و نیز این کیفیت که در اثر نوعی اشتراک معنوی و فرهنگی در کشورهای خلافت عرب الکندی کوفی و ابن سینای بخارایی و ذکریای رازی و غزالی طوسی و ابن طفیل و ابن رشد اندلسی نه تنها به زبان واحد بلکه در مسائل واحد اظهارنظر میکردهاند و با هم مباحثه و رابطه و علقه فکری داشتهاند، موجب شدهاست که در کتب تاریخ فلسفه که کارشناسان اروپای غرب پرداختهاند همه این فلاسفه در باب فلسفه عرب گنجانده شوند.
البته این سخن را هرگز بدان معنی نباید فهمید که باید در جست و جوی سهم انحصاری مالکیت مطلق در این یا آن رشته فرهنگ و در مورد این یا آن دانشمند و هنرمند بود. هر فرهنگی و از آن جمله فرهنگ کشور ایران دارای عناصر مشترک با فرهنگهای دیگر است، از آنها متأثر شده و در آنها تأثیر بخشیدهاست. این خصیصه اختلاطی، خصیصه فرهنگ انسانی در همه اکناف زمین است. پس از سلطه عرب و اسلام در خاورمیانه به ویژه نوعی جامعه « کثیرالخلق» پدیدار شد که در آنها دین و فلسفه واحد اساطیر و قصص و اشکال ادبی و هنری همانند، مفاهیم سیاسی و اجتماعی، شبیه، شیوه و سطح اقتصادی کمابیش یکسان، روابط مادی و معنوی متنوع و فراوان وجود داشته و در درون این جامعه وسیع و نسبتاً متحرک که به ویژه در قرنهای ? تا ? هجری به اوج کمال خود رسیدهاست، عالیترین و گران بهاترین بخش میراث فلسفی و علمی و ادبی ما پدیدآمدهاست. این امر موجب شدهاست که گاه میراث فلسفی، علمی و هنری ایران چنان با میراث برخی دیگر از خلقهای همسایه در آمیزد که دعوی انحصار و مالکیت مطلق ناچار کار را به سفسطه در واقعیت تاریخی میکشاند . فرهنگ فلسفی ایران مانند ارثیه علمی و هنریش، مولفین فراوانی از اقوام و خلقهای گوناگون دارد که برخی از آنها اکنون در آن سوی مرزهای کشور ما زندگی میکنند و به صورت اقوام، ملتها و دولتهای جداگانه و مستقل در آمدهاند . مردم ایران و این مردم طی قرون متمادی با هم میزیسته و با هم میآفریدهاند.
بررسی فرهنگ فلسفی ایران ـ چنان که در این گفتار نیز بدان اشاره خواهد رفت - نشان میدهد که ایران یکی از مراکزی است که فرهنگ اروپایی از آن بهره گرفتهاست. نژاد پرستان، خلقهای جهان را به سه گروه خالق و مبدع فرهنگ و مقلد پاسیف و بی ابتکار فرهنگ و نابود کننده فرهنگ تقسیم میکردهاند. اندیشه «مرکزیت معنوی اروپا» از همین فکر ناشی شدهاست.
نخستین مسئلهای که در برابر یک پژوهنده تاریخ تفکر فلسفی در ایران مطرح میشود آنست که فلسفه در ایران از چه زمانی پدید آمده است؟ در این آثار متفکرینی مانند ابونصر فارابی، ابوعلی سینا، زکریای رازی، ابوحامد غزالی، شهاب الدین سهروردی، فخرالدین رازی، خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرای شیرازی و غیره، یعنی آثار فلاسفه پس از اسلام، آثاری صرفاً و مطلقا و تمام عیار فلسفی است. ولی آیا پیش از اسلام نیز در ایران فلسفه وجود داشته و میتوان در این دوران از فلسفه و تاریخ تفکر فلسفی سخن گفت؟ برای حل این مسئله باید نخست بگوئیمفلسفه چیست.
[ویرایش] جهان بینیهای ایرانی پیش از اسلام
در دوران پیش از اسلام، جز در برخی دورانهانظیر دوره های اشکانی و ساسانی که فلسفه یونان و رم، اسکندریه و بیزانس در ایران رخنه یافت فلسفه، به معنای اخص کلمه، به مثابه جهان بینی مبتنی بر مقولات و استدلالات منطقی، در کشور ما به طور عمده وجود نداشتهاست، زیرا در یک رشته امور عملی مانند سیاست و اخلاق، تفکرات غیرمذهبی مبتنی بر تجربه و تعمیم، به صورت اندرزها و پندها و آئینها و دادها ( قوانین اعم از شرعی و عرفی ) در ایران متداول بودهاست. به علاوه، دین ناتورالیستی مزده یسنا ( دین زرتشتی ) در نبرد خود علیه رخنه آراء فلسفی ادریون ( گنوستیکها) و نو افلاطونیان و عقاید نصرانی و انواع جریانات الحاد آمیز، ناچار شد وارد مرحله جر و بحث فلسفی و کلامی شود و به تدریج تئولوژی «مستدل» خود را بنیان گذارد، ولی نه این جریان رسمی مذهبی و نه جریانات بی دینی ( یا الحاد ) ، هیچ کدام به مرحله یک جهان بینی فلسفی به معنای واقعی کلمه نرسیدند و کماکان و به طور عمده جهان بینی دینی و تئولوژی وابسته بدان، باقی ماندند.
سیر تفکر فلسفی در دوران پیش از اسلام عرصه زمانی پهناوری را ( حداقل از آغاز پیدایش و بسط جهان بینی زرتشتی، در اواخر دوران مادها و آغاز هخامنشیان) تا غلبه اعراب را در بر میگیرد. در این دوران طولانی که متأسفانه اطلاعات ما درباره حیات معنوی آن به اندازه کافی رسا نیست و حتی از مدارک موجود نیز استفاده جامع برای روشن کردن زندگی معنوی و عقلی این دوران نشده، تفکر ایرانی به سطح تفکر اصیل فلسفی و منطقی نرسید یعنی مقولات اصیل فلسفه و منطق، خود را از هاله اساطیری مذهبی جدا نساخت و با مقولات دینی در آمیخته ماند. با این حال ایران یکی از مراکز مهم ساخت و پرداخت ایدئولوژیهای مذهبی بوده و از این جهت برخی محصولات صادراتی پررونق نیز داشتهاست مانند مهر پرستی و مانی گری که در شرق و غرب تأثیر ژرف و وسیعی بخشیدهاست. به علاوه کیش مزدا پرستی و یا به قول مورخین یونانی «فلسفه مغان» بنا به دلایل گوناگون، در نضج جهان بینی فلاسفه یونان مانند هراکلیت و آناکساگو و آمپدوکل و دمکریت و افلاطون موثر بودهاست. در دوران پیش از اسلام چهار رشته زندگی فکری و معنوی ایران را، که از جهت مطالعه سیر تفکر فلسفی در کشور ما سزاوار بررسی هستند، باید از هم باز شناخت:
?ـ مذهب، تئولوژی و کیشهای وابسته به آن
? ـ جریانات الحاد آمیز
? ـ نظریات غیر مذهبی درباره سیاست و اخلاق
? ـ جریانات فلسفی مکتسبه از دیگران
اینک هر رشته را مورد مطالعه اجمالی قرار دهیم